گل خوش منظره ی باغ بهارم تو و تو (علی قیصری)

گلِ خوش منظره یِ باغِ بهارم تو و تو
نوبرِ تازه تر از سیب و انارم تو و تو

گرچه در دشت‌ غزل تازه‌غزالم شده‌ ای
کرده‌ای‌ مست وپلنگانه‌ شکارم تو و‌ تو

گفتم از سوز دلم زخمه زنم بر تن ساز
که شود زمزمه‌درسیم سه تارم تو و تو

در فرحنایِ سکوت از تب دنیایِ شلوغ
معنی حوصله در صبر و قرارم تو و تو

بزن آتش‌به سراپای شب از شعله‌ی رخ
مهرِ آتشکده یِ شهر و دیارم تو و تو

بسته‌ام‌دل‌به‌رخ وچشم ولب‌و باغ تنت
قاب پُر جاذبه یِ نقش و نگارم تو و تو

تو و تو‌ وردِ زبانِ منِ تنها شده است
همدل وهمنفس ومونس‌و یارم تو وتو

در پسِ پنجره ها رو به افق منتظرم
که بتابی عسلم بر شب تارم تو و تو

علی قیصری

بی روی تو گنجشک دلم تاب ندارد (علی قیصری)

بی روی تو گنجشکِ دلم تاب ندارد

بیدارم و چشمانِ ترم خواب‌ ندارد

روشن بکن از آمدنت کلبه ی جان را

ویران شود آن‌خانه‌ که مهتاب ندارد

دور از همه‌یِ بتکده ها،شاعرِچشمت

غیر از خم ابروی تو محراب ندارد

گفتی که‌ رعایت بکنم رسمِ ادب را

میل و هوس و وسوسه آداب ندارد

دردا که پسِ پنجره از شورِ نبودت

چندی ست که گلدانِ غزل آب ندارد

آن تازه اناری‌که نشاندی پسِ پرچین

از دست خزان شاخه‌ی شاداب ندارد

بانو عسلم، شهرِ سراسر گلِ شیراز

غیر از تو و تو‌ غنچه‌ یِ جذاب ندارد

علی قیصری

به غیر از نامه های عاشقانه

به غیر از نامه هایِ عاشقانه

غزل ریزم به پایت یا ترانه

مقدس‌هستی‌وکردم عبادت

تو را بعد از خداوندِ یگانه

علی قیصری

شراب نم نم انگور  باشی (علی قیصری)

شرابِ نم نمِ انگور باشی

شرارِ چشمه هایِ نور باشی

خدایِ عاشقان را خوش نیاید

که ازپلک دوچشمم دور باشی

علی قیصری

به وقت نازکردن ها تماشایی ست چشمانت(علی قیصری)

به وقت نازکردن ها تماشایی ست چشمانت
به رنگ روشنِ شبهای رویایی ست چشمانت

تو را صُنعِ خدا گویند و باور می کنم اصلا
که از اعجازِ آن معمارِ بالایی ست چشمانت

همایونی‌ ترین آیینه در آیین بیداری
پلانی‌ روشن‌ ازحالات زیبایی‌ ست چشمانت

ثباتِ سایه روشن ها به رویِ پلک رنگینت
چنان زیبا که دراوج‌ِ فریبایی‌ ست چشمانت

خدایِ موبدان فرموده در جشنِ سپنداران
تنورِ شعله یِ قصر اهورایی ست چشمانت

نگاهت را نکن پنهان که پشتِ عینک دودی
فرازی دیگر از فانوس‌دریایی‌ست‌ چشمانت

عسل بانو ، غزالِ خوش خرامِ دشتِ آهوها
به وقت نازکردن ها تماشایی ست چشمانت

علی قیصری

دودمانم به فدای دهنت حضرت عشق(علی قیصری)

دودمانم‌ به فدایِ دهنت حضرت عشق
دُرّ بریز از ثمراتِ سخنت حضرت عشق

زیرِ بارانِ ملایم چه خوش آید به مشام
بوی سیب از‌نفسِ پیرهنت حضرت عشق

نرم و آهسته بریزد به تنِ یاسِ سفید
بارشِ نم‌ نمِ عطر از بدنت حضرت عشق

پرده را پس بزن از چهره که آتش بزند
شب ما را رخِ پرتو فکنت حضرت عشق

گرچه‌ باورنکنی برکه‌ای‌از خون شده‌است
دل بی تاب من از تاب تنت حضرت عشق

بارها بر دف و بر گُرده یِ تنبک زده ام
که شوم باعث اغوا شدنت حضرت عشق

خواب دیدم که زدی بر در و....دهلیز دلم
پر شد از دلهره با در زدنت حضرت عشق

تا چه سازد‌ عسلم با منِ آواره مکان
زلف یلدایِ شکن در شکنت حضرت عشق

علی قیصری

سوگل گردن بلورین باغ رخسارت چه ناز (علی قیصری)

سوگلِ گردن بلورین باغ رخسارت چه ناز
گونه‌یِ سرخ وسفیدِ رویِ گلزارت چه ناز

می‌زدی آهنگی از‌ هنگامه در اوج سکوت
نغمه‌ ی گیرایِ شورانگیزِ در تارت چه ناز

رنگِ زردِ یشم پاییزی چه می آید به تو
دامن سبزِ کبودِ و شال گلدارت چه ناز

در شکر ریزِ تبسم دُرّ بریزد از لبت
نم نم‌ِ گلخنده‌ یِ شیرین کشدارت چه‌ ناز

در تکلم گفتگویت مایه یِ آرامش است
همچو آهنگِ ملایم لحن گفتارت چه ناز

زیرِ سقف پر ستاره با ظرافت آفرید
طرح تندیس تورا اعجاز معمارت چه ناز

دوری اما هم چنان بانو عسل از دورها
بوی باران آید از گل‌های بی‌خارت چه ناز
علی قیصری

هر چند که مهتابی و پر نور ترینی (علی قیصری)

هر چند که مهتابی و پر نور ترینی
از دیده یِ طوفان زده ها دور ترینی

از نازِ فراگیر تو ای دختر شرقی
گویند و نگویند که مغرور ترینی

شهزاده‌ی نیکو رخی‌ ازشهر مشاهیر
قبلاً خبر آورده که مشهور ترینی

در نبض زمان از قفس آزادی وگاهی
مِثل منِ پر بسته نه محصور ترینی

وقتی که جلودارِ سیاهی رسد از راه
یعنی که درین منطقه مستور ترینی

از روز ازل در وطنم هیچ ندیدم
از شیخ ریا آدم منفورترینی

گل های لبت مژده ی آلاله ی سرخند
از بس عسلم شادی و مسرور ترینی

علی قیصری

همان ساعت که بانو قهر کردی(علی قیصری)

همان ساعت که‌ بانو قهرکردی

به کامم زندگی را ‌ زهر کردی

شبانگاهی که رفتی از دیارم

توقف در کدامین شهر کردی

علی قیصری

غم گیتی چو به بندت بکشد از پس و پیش(علی قیصری (

غم گیتی چو به بندت بکشد ازپس و پیش
پیش افشاگر بی ریشه منال از دل ریش

پشت ِ ‌آلونک سرما زده در پای سکوت
سر به دامانِ گریبان بنه در خلوت خویش

کسی از ضلع تعقُل به یقین تکیه نکرد
نه به‌ خاخام یهودی نه به آخوند وکشیش

شحنه‌ی‌ِشب‌چه‌بداندکه‌ درخشنده تر است
دین و آیین من از آینه ی کاخ هَدیش

گفته‌ بودی‌ که وقیحانه تَوهّم زده است
شیخ شهرازتب هذیان نکشدبنگ وحشیش

واعظان مظهر وَهمند و به تعبیر حکیم
خوابِ آشفته تراوش کند از ذهن پریش

رود از شوق چرا تا به لب دره یِ گرگ
سگِ‌ بینای شبان گرچه گرا داده به‌ میش

ظاهرِ شیخِ ریا را عسلم ساده مگیر
که به تیغت بزند بی خبر از نخ نخ ریش

علی قیصری

نم نم که شراب از تن انگور گرفتم(علی قیصری)

نم نم که شراب از تن انگور گرفتم
در مشرقِ ساغر شرر از نور گرفتم

بی سابقه با اهل هنر زمزمه می کرد
هر نغمه ای از گوشه ی ماهور گرفتم

در کوچه سراسیمه زدم بر تن سازم
گر بوی دف و تنبک و تنبور گرفتم

در باغ رز و رازقی و پیچ شقایق
تنها ردی از سوگل مو بور گرفتم

آندم که زدم تورِ کمین در پس پرچین
گلبوسه ای از غنچه ی مغرور گرفتم

فرهادم و در لحظه به یاد لب شیرین
قدری عسل از لانه ی زنبور گرفتم

بانو عسلم نوش و گوارای تو بادا
شعری که من ازخوشه ی انگورگرفتم

علی قیصری

سبوی نقره پاش نور باشی (علی قیصری)

سبویِ نقره پاش نور باشی

بلورِ نازِ شرقِ دور باشی

تورا نامیده‌ام ساغرکه‌دائم

پناهِ نم نمِ انگور باشی

علی قیصری

به دور از حاشیه باید بکوشم (علی قیصری)

به دور از حاشیه باید بکوشم

شراب از شهدِ لبهایت بنوشم

صدای خنده های دل نشینت

طنین دیگری دارد به گوشم

علی قیصری

بلا بالا تر از حوای سرکش

بلا بالا تر از حوّایِ سرکش

ندادی‌ با تمنا تن به سازش

بیا ای نازنین بانو بگو ‌سیب

بکَش اولاد آدم را به چالش

علی قیصری

آشفته ام از دوری ات ای عشق محالم (علی قیصری)

آشفته ام‌ از دوری‌ات ای‌عشقِ محالم
بدحالم و‌‌ اصلاً تو ندانی به‌ چه حالم

در کلبه‌یِ بی پنجره از حرص‌ِ نبودت
آسیمه سر و مضطرب و رو به‌ زوالم

ترسم که بلافاصله در راه‌ وصالت
شاهینِ حوادث بزند بر پر و بالم

بانو چه نوشتم که تو در آخرِ نامه
آتش زدی از نحوه‌یِ پاسخ به سؤالم

یخ می زدم‌ آندم که‌ بگفتی به اشاره
هرگز نرسی باهمه سعی‌ات به‌وصالم

ای چشمه‌ی پاکیزه تر از نم نم باران
هرقطره‌ای از حرف تو‌شد شعر زلالم

ها کن صنما عطر دل انگیز نفس را
تا حس بکنم در بغلِ بادِ شمالم

دردا که‌ من از پله یِ پردازشِ رویا
بر سقف شب افتاده ام از بام خیالم

ازبسکه کشیدی‌عسلم‌سرمه‌به‌چشمت
در دشت غزل‌خیره به چشمان غزالم

علی قیصری

نکن منعم که دیگر از تب شعر

نکن‌منعم که‌دیگر از تب شعر

لبم را بر ندارم از لب شعر

بنوشم با پیاله جرعه جرعه

شراب مثنوی را درشب شعر

علی قیصری

بر تن صاف صنوبر پنجِ وارو می کشم (علی قیصری)

بر تن صاف صنوبر پنجِ‌ وارو می کشم
عکسِ‌دل را یادگاری ناز و نیکو می‌کشم

با مدادِ جعبه رنگی پشت باغ اطلسی
یک‌بغل‌مریم‌گلی‌در ذهن شب‌بو‌ می‌کشم

صدغزال ازدشت لبریز از‌غزل رَم می‌کند
تا پلنگی را ‌ به سمت بچه آهو می کشم

با زبانِ بی زبانی رویِ دیوار سکوت
هرچه را از‌ دل‌ شنفتم‌ با هیاهو می‌کشم

فرچه ام را می زنم در شیشه های آبرنگ
آنچه‌را بر‌ من گذشته با قلم مو می‌کشم

دیگر از غمنامه ی رستم نمی گویم ولی
قصه یِ سهراب را با نوشدارو می کشم

در هوایِ عشقم از آیین درویشی هنوز
بارهادرکوچه‌‌ و‌ پسکوچه‌ها هو می‌کشم

قندِ خونم رفته بالاتر ولی با تیشه ام
آنقَدرها یادِ شیرینم‌ که‌ کندو می‌ کشم

تِق‌ تِق‌کفش‌عسل‌بانو که می‌آید به‌گوش
کلبه ام را با ترنم آب و جارو می کشم

علی قیصری

سراغ تار و پودم را گرفته(علی قیصری)

سراغِ تار و پودم را گرفته

فراتر از حدودم را گرفته

حسابی‌درد‌بی‌درمان‌عشقت

سراپای وجودم ‌‌‌ را گرفته
علی قیصری

پری بانوی آویشن به دوشم (علی قیصری)

پری بانویِ آویشن به دوشم

بلا بالایِ تُرکِ قهوه نوشم

چنانم میربایی‌دل که باشعر

غزل بر باغِ اندامت بپوشم

علی قیصری

اگرچه بی نهایت از تو دورم (علی قیصری)

اگرچه بی نهایت از تو دورم

به پایت سر گذارم با حضورم

جهانم روشن از روی تو باشد

که در دنیایی از سیلاب نورم

علی قیصری

عشایر زاده ی آلاله پوشم (علی قیصری)

عشایر زاده یِ آلالــه پوشم

شقایق دامنِ گیسو به دوشم

ازآن ترسم که باقشلاق چشمت

زنی آتش‌ به‌ سر تا پای هوشم

مگر مارال زیبا رو تویی تو (علی قیصری)

مگر مارال زیبا رو تویی تو

هنوز آهوتر از آهو تویی تو

پلنگ چابکِ شاهو منم من

غزال مستِ دالاهو تویی تو

علی قیصری

اگر روزی گذر افتد به شیراز (علی قیصری)

اگر روزی گذر افتد به شیراز

روم در محضرِ رندِ غزلباز

چنان بر طبل دلشادی بکوبم

که حافظ گردد از نو نغمه‌پرداز

علی قیصری

به دور از کوچه ی اردیبهشتم

بدور از کوچه‌یِ اردیبهشتم

نمی‌باشد گریز از ‌‌‌سرنوشتم

بدم می آید از این زندگانی

تنفر دارم از ‌ دنیای زشتم

علی قیصری

اگر از دیدنت بی تابم ای عشق(علی قیصری)

اگر از دیدنت بی تابم ای عشق

خرامان‌آمدی درخوابم ای‌عشق

به روی رنگ رخسارت زدم زُل

که غرقِ تابش مهتابم ای عشق

علی قیصری

پس از شهریور آید فصل گلریز (علی قیصری)

پس از شهریور آید فصل گلریز

که‌ رویایی شود زردِ دل انگیز

به عشق‌ روزهایِ مهر گستر

طلا می ریزد از ‌ اندام پاییز

علی قیصری

گرفتار کویر سینه چاکیم

گرفتارِ کویرِ سینه چاکیم

به دور از چشمه هایِ آب پاکیم

جهنم کرده ای بر پا تو ای شیخ

مکن کز دست بی برقی هلاکیم

علی قیصری

قناری در قفس آواز می خواند (علی قیصری)

قناری در قفس آوازمیخواند

برایِ جوجه های نازمیخواند

به دور از لانه با بالِ شکسته

به یادِ آخرین پرواز میخواند

علی قیصری

در آغاز سرودم ناز با تو (علی قیصری)

در آغازِ سرودم ناز با تو

جوابم یک دهن آواز با تو

طنینِ تنبک و تنبور با من

سه تارِ بی غمِ شهناز با تو

علی قیصری

به دور از خانه زیرانداز با تو (علی قیصری)

به دور از خانه زیرانداز با تو

سرِ شب یک دهن آواز با تو

سه تار و ساغر و سیگار بامن

شرابِ نم نمِ شیراز با تو

علی قیصری